مانی
کنار جاده
تاريخ نگارش : ۲۴ آبان ۱٣۹٣

این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:     بالاترین balatarin     دنباله donbaleh     yahoo Yahoo     delicious Delicious     facebook Facebook     twitter Twitter     google Google    

مانی

کنار جاده
---
کنار جاده سنگلاخ،
وانتی به پهلو خوابیده .
چهار چرخش پنچر
تنها چرخ پنجم اش
زیر یک «ماشین دودی» درخاورمیانه به چرخش است.
---
کنار جاده متروک
بر تابلوی راهنما نوشته شده:
تا تهران، فقط یک سال نوری دیگر مانده!
وانت بار با شیشه های تارعنکبوتی
فرمانی نافرمان
برف پاک کن های شکسته، باک تهی.
---
کنار جاده:
شعارهای شکسته، زنگ زده،
مقاله های مچاله، زردرنگ،
ارواح وارفته، موریانه زده
عینکهای ته استکانی،
و البته ریشهای بزی.

---
کنار جاده
«ماشین مشدی ممدلی»
دنده اش جا نمی رود حتا بفرمان ممالک محروسه فرنگ!
ترمزش بریده گرچه به آن نیاز ندارد.
کنار تاریخ،
زیر غبار بادیه لمیده
رویش به سوی تهران است.
---
کنار زمان
اسکلت های پوسیده، داربست کت و شلوارهای شیک اند.
پاهای قانقاریایی درکفش های سوراخ.
اشباح در پیراهن های نخ نما در خواب
مگس ها برکلمات جویده شده می لولند.
کنار جاده، یک وانت بار چشم براه معجزه.
---
مارهای دندان کشیده
در کنج و کنارش چنبره بسته اند.
پیداست که زمان،
بسیار پیش از این
از کنارش تخته گاز رد شده.
من هنوز در صندلی شاگرد، خُرناس میکشم.
روزها، بیزار از تکرار و زار زار
از خورشید می خواهند دیگر ازین گذر نگذرد!
---
چندتن از رهبرانم
برای هر رهگذر، پرنده یا ستاره دست تکان می دهند.
S.O.S! ... S.O.S!
کمک...! کمک...!
چون صدا ندارند کسی آنها را نمی شنود، حتا دستگاه شنود!
---
آه... تا سپری شوند
این روزهای بی زوزه!
غبار و غارنشینان
کنار جاده سنگلاخ، شطرنج سیاسی بازی می کنند و
نرد باج و بخت یا تاج و تخت می بازند.

من کنار شاهزاده ام همچنان خرناس می کشم.
---
دیگر حتا با سرود کُر جمهوری خواهان
و تق و پوق داس و چکش رفقا هم چرتم پاره نمی شود
آنها صدا ندارند، من گوش ندارم!
آنان قلم ندارند، من هم دیگر کاغذ سپید نیستم.
آنان واپسین سیگارشان را با نقشه راه آتش میزنند.
---
کفتارها دورتا دور ایستاده پوزه در حدیث می چرخانند.
کلاغهای هواگذر
مانند پهبادهای بی پیام و بی سرنشین از فراز حادثه می گذرند.
در وانت بار چپ شده، کنار جاده متروک
کنار دوجین رئیس جمهور آینده ام
همچنان خروپف می کنم!
---
یک پیکانِ قراضه با نمره کابل از کنار ما گذشت
یک خودروی نظامی با نمره قاهره گذشت و رفت.
یک شتر با نمره رأس الخیمه گذشت و رفت
یک وانت با بار خرمای تونسی گذشت و رفت
پدرسوخته ها حتا به دست تکان دادنهای ما هم جواب ندادند
پدر سوخته ها!
---
قاپ بازها
با قاپ هایی که از فرمان وانت ساخته اند
سرگرم قمار و رجزخوانی اند.
من همچنان در کنار رهبران هزارگانه ام خرناس میکشم.
پس از آنهمه هزاره که گذشت
ساعتم هنوز کمی پیش از مشروطیت را نشان می دهد.
کنار جاده بدسرنوشت
یک تابلوی راهنما که تغییری نمی کند:
تا مقصد، فقط یک سال نوری دیگر!

کفتارها، نزدیک و نزدیکتر می شوند!
---

۱۲ نوامبر ۲۰۱۴





www.nevisandegan.net