مانی
همیشه پس از جنگ
تاريخ نگارش : ۱٨ مرداد ۱٣۹۵

این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:     بالاترین balatarin     دنباله donbaleh     yahoo Yahoo     delicious Delicious     facebook Facebook     twitter Twitter     google Google    


پس از جنگ
سروده ای از مانی

<><><>

حذف کننده حذف شود
کُشنده کشته شود
رونده بمیرد.
آنگاه توفانِ نبرد فرونشیند،
منظره‌ی درهم پیچیده ناپدید شود
و تو چون کاغذی مچاله در آوردگاه، محو شوی.
باد؛ جارو کشان تو را به فراموشی ببرد.
سنگ گورت را باران و زمان بشویند.
نه تو در یادمانِ هستی بمانی،
نه هستی در یادمان تو.

زانپس، جهان سیما در سیماب بامداد بشوید
خاکستر و خون به نیستی روند
زمان، هردوسوی نبرد را پاک کند.

پرده‌‌ی زیبابافتِ زندگی
بر سرزمینِ پس از تو که گشوده شود،
دیگر نیستی تا بیندیشی:
             «برای چه زیستم؟
             چرا نزیستم؟!»
دیگر نیستی،
نه، دیگر هرگز نخواهی بود!





www.nevisandegan.net