|
نظرات دیگران |
|
|
عنوان: تو را به چه تشبیه کنم | |
تو را به چه تشبیه کنم؟ به تابستانی که خورشید ِ روز افزونش تنم را با بوسه هایش می سوزاند؟ یا به پاییزی که برگهای زرینش تنپوش تن عریانم میشود ؟ تو را به چه تشبیه کنم؟ آیا به زمستان؟ که سپیدی می بخشد به ظلمت شبهای تنهاییم و طبیعت وحشیم را رام و خواب میکند؟ تو را به بهار آیا تشبیه کنم؟ بهاری که با گرمایش سرما و رخوت تنم را به هیجان و زندگی میرساند و عشق از آن می رویاند، و به تن عریانم یاس و نسترن می پوشاند ؟ بهاری که شبهای زندگیم را پرستاره و تنهاییم را پر از نغمه ی ِ ساران میکند؟ نمیدانم .. افسوس که در لحظه های با تو بودن گم شدم.... |
|
|
عنوان: سوال | |
یه سوال داشتم آیا فروغ فرخ زاد رو فقط به خاطر یک سخنرانی (سخنان سياسی زنده ياد فريدون فرخزاد درکنسرت آلبرت هال لندن) کشتند؟ |
|
|
عنوان: ... | |
سلام... خواندیم و خواندی و خواندیم... شعر خوبی بود اما کاش به فرم آن توجه بیشتری میشد... یک قطعه بود اما یک قطعه ناقص... ممنون... |
|
|
عنوان: اصلاحيه | |
با عرض پوزش باتلهايي به بالهايي را ميخواهد كه مال خودش نيست بالهايي كه... اصلاح ميگردد |
|
|
عنوان: جواب | |
براي تو برگشتن اشاره به تنهايي است براي من اما غربت درختان است (براي ماني ) روايت ميشود خيابان از دهان شب حتي پرنده نميداند پرواز ميكند به سمت نيمه نارس حالا از اين بامها بالهايي را ميخواهد باتلهايي كه .... شهر خاموش است چتر ها خيس بر گشته اند روايت ميشود خيابان از دهان شب تنهايي از شاخه هايي ميريزد كه از ياد رفته اند يكي ميگويد درختي دارد كفلش را به مرگ ميسايد |