مانی
مانی: خدای تو، خدای بی تو!
تاريخ نگارش : ۱۲ شهريور ۱٣٨۹

نظرات دیگران


نویسنده: نایی ۱۴ شهريور ۱٣۹۱
عنوان: خدای ما
عالی بود استاد اونقدر با خواندن این شعر به وجد آمدم که دهانم و واژگانم از توصیف عاجز شد. ممنونم

نویسنده: آذر ۲۰ شهريور ۱٣٨۹
عنوان: خدا مانند قاچ هندوانه خنک است در گرما
اگر این شعر را با دقت بخوانیم از دو خدا صحبت می شود. یکی خدائی موهوم و غیر واقعی بنام االله که آیات خونچکانش در قران هست و نمایندگانش در زمین سرگرم جنایت اند. و دیگر خدائی که همان نظام هستی است و در همین جهان موجود است و بجای تهدید بشر یا باج گیری از او در نور خورشید، گندم را می رویاند، در خنکی میوه ها به انسان انرژی و شادی می بخشد و مانند سخن (عسل در دهان کودک نوسخن) فهم را از انسانی به انسان دیگر منتقل می کند. این خدا، خود خود این هستی است و بیرون از آن نیست و اهن و تلپی هم ندارد. در وجدان آدمهای دانا است.

نویسنده: سیروس صادقی ۲۰ شهريور ۱٣٨۹
عنوان: در پاسخ آقای فریدون
آقا فریدون شما فکر میکنید خدا چه شکلی است . اصلا" چگونه وجودی است ؟! شیئ است ؟ جسم است ؟ ماده است؟ چیست این پندار موهوم . ساخته ذهن من وتو با ترکیبات کاملن انسانی! خدایی که می خندد می خشمد!! و به زبان عربی سخن می گوید . جانم آن خدایی که شبیه قاج هندوانه نیست همان الله محمد است صاحب بهشت و جهنم موعود ( حوریان و قلمانها) فریدون جان تو یک صفت مادی از خدایت نشان بده تا من بگویم خدا کیست چیست و چگونه است.

نویسنده: فریدون ۱۹ شهريور ۱٣٨۹
عنوان: God
آقای مانی
آیا به نظر شما خدا " مانند قاچ هندوانه‌ای خنک است در گرما

آیا به نظر شما خدا "اروی شعر برای ارواحِ رو به‌مرگ

آیا به نظر شما خدا "واژه‌ای‌ست پر ازعسل در دهان کودکی نوسخن."

آیا به نظر شما خدا مثل قاچ هنوانه خوردنی است؟

حتی انهایی که به خدا ایمانی ندارند خدا را قاچ هنوانه نمی دانند ...

نمیدانم چه بر سر پیرانِ دِیری مثل شما آمده که حرف های سیاسی شان را مجبورند در هزیان ها بیان کنند.

نویسنده: سیروس صادقی ۱۷ شهريور ۱٣٨۹
عنوان: خود آی من - خدای او!
مانی
درود
توانسته ای باز هم به زیبایی خدای واقعی و خود آی موهوم را به تصویر بکشی مسلمانان معامله گر!! با خدای موهوم خویش نیز بیگانه اند و هرگز او را ندیده و نیافته اند ! من در آوندهای خردم او را یافتم خود آیم را.

نویسنده: مزدک.ب ۱۶ شهريور ۱٣٨۹
عنوان: عیب جوئی آقای کهلان!
آقای کهلان
مشکل شما این است که شعر را با یک کتاب توضیحی فلسفی یا تاریخی عوضی گرفته اید. شعر، مقاله نیست. شما از شاعر آدرس خدا را می خواهید؟ تمام شعر آدرس است. خدا، از نظر مانی همان انسان است. همان موسیقی دان و دهقان و خورشید و مهر و میترا و پسرکی اینجائی. عیب جوئی بیمورد امثال شما فقط موجب تعجب است. این شعر کجا گفته آیات مکی خوب بوده و آیات مدنی بد؟ چقدر دچار آبستره شده اید! بیچاره ادبیات و شعر! استالینیست ها و سران وزرارت ارشاد هم با همین فرضیات ادبیات را بررسی می کردند و می کنند.

نویسنده: جواد مفرد کهلان ۱۵ شهريور ۱٣٨۹
عنوان: خدای تو پسندیده بود، اما آدرس؟
آن خدایی که دگر اندیشان جبارین حساب میکند و مرتد و ملحد و منافق و غیره که کارش با الرحم الراحمین است. می خواهی بگویی آیات مکی خوب بودند و آیات مدنی راهزنانه و کشتارگرانه، بد؟ این را هم که خیلی ها گفته اند. سهراب هم آدرس درستی نداد. زیر بوته و یک کمی اون ور تر یک کمی بالاتر آدرس درستی نبود. بالاخره آن که در دلها نهفته است یا خود حضرت خورشید و الهه زمین. اگر مجموعه را میگویی چه جوری جمع میزنی؟ ما مردم به خدایی اعتقاد داریم که توحید است. به عبارتی شاه است و لامکان و لازمان.

نویسنده: سیروس ۱۲ شهريور ۱٣٨۹
عنوان: برای تو
درودوسلام بر تو مانی.
شعر زیبایی است؛مقایسه ای میان کلام پاک ومهر بان شاعر وادیب با آیه های نا مهربان
و خشن.ای کاشک همه شاعران ما بی واهمه می سرودند.


www.nevisandegan.net