مانی
تازه ترین کتابهای مانی
تاريخ نگارش : ۱۷ فروردين ۱٣۹۰

نظرات دیگران


نویسنده: شیدا ۲۰ فروردين ۱٣۹۰
عنوان: سیداستالین ابن عبدالله ساواکی
خانم گردآفرید عزیز سلام من فکر می کنم اگه اسمی رو که برای اون یارو گذاشتی تغییر بدی و بجاش بنویسی سیداستالین ابن عبدالله ساواکی همه خصوصیاتی رو که تا حالا از خودش بروز داده دربرمیگیره. اگه جلوی این نام یک پرانتز کوچولو هم باز کنی و توش بنویسی (ز.م) یا (ک.م) این آقارو با نوشته های احتمالی شما بیشتر آشتی میده! اگه دلیل شو بخواین واسه تون می نویسم چرا. فضولی منو ببخشین.

نویسنده: مسعود ۲۰ فروردين ۱٣۹۰
عنوان: بابا ول کنید
به نظر من چرت و پرتهایی که اون آقا علیه آقای مانی و دیگران در این سایت مینویسه رو نباید جدی گرفت. از این ولگردهای اینترنتی در همه ی سایتها هستن. اینها پول مفتی از دولتهای غربی میگیرن و شب تا صب در اینترنت ولگردی می کنن تا اوقاتشان بگذره. منهم از نوشته های این آقا خیلی تعجب کردم که هنوز یک کتاب را نخوانده داره فله ای در باره ی نامش قضاوت میکنه. غربت و کینه باعث شده اینجور آدما مشاعرشون رو از دست بدن. من فکر می کنم محل سگ هم بهش نذارین تا خودش دمش رو بذاره لای پاش گورشو گم کنه. زیاد جدیش نگیرین بابا. مهربانی را عشق است. از حق نگذریم اسم کتاب شعر آقای مانی خیلی جلب توجه میکنه. آدم انتظار داره سلطنت طلبها برداشت عوضی کنن ولی چپی ها و بچه مسلمانها مثل این که حساس تر هستن!

نویسنده: شیدا ۲۰ فروردين ۱٣۹۰
عنوان: برای گردآفرید
خانم گردآفرید عزیز. جانا سخن از زبان ما گفتی. دستت درد نکند که جواب دندان شکنی به آن دیوانه ی از دارالمجانین گریخته دادی. شاید هم ماموری است که خودش را به دیوانگی زده تا هم موی دماغ مردم بشود و هم پرت و پلاهایش را بنویسد و هم شناخته نشود. یادم می آید هفته پیش یکی از کامنتهایش را با نام مستعار «یار حسن صباح» گذاشته بود. به نظر من این یک تهدید غیرمستقیم تروریستی است. چون میدانی که «یاران» حسن صباح از پشت به مخالفین خود خنجر میزدند و آن نام خیلی معنا دارد. آقای مانی باید خیلی مواظب خوشان باشند. من اگر جای ایشان بودم همه ی نوشته ها و نامهای مستعار این یارو را به مراجع قانونی تحویل میدادم. از وقتی دهها نویسنده از جمله آقای مانی آن پتیشن رهایی از اسلام را منتشر کردند سر و کله ی این یارو پیداشد. خلاصه این که دستت درد نکند. تنها نیستی.

نویسنده: شیدا ۲۰ فروردين ۱٣۹۰
عنوان: علیرضا
علیرضا ی عزیز. اول سلام به شما و به آقای مانی. شما درست نوشته اید که اول باید یک کتابی را خواند و بعدش مستند در باره آن حرف زد. تازه، چرا شاعر و نویسنده باید در باره اسم کتابش توضیح بدهد. به کی؟ عوامل ناراحت و دیوانه در همه دجای دنیا مخصوصا در جامعه ایران کم نیستند. یکی را در پاریس می شناسم که مسلمان بوده حالا مسیحی شده و یکی از بیماران روانی شهر ما است. نه برای این که دینش را عوض کرده. آن حق خودش است. طرف اصلا سیمهاش قاطی کرده. حتما شما هم از این قربانی های رژیم آخوندی در شهر و کشور محل اقامتتان دارین. اصلا حرفهای آنها چه اهمیتی دارد جز این که دل آدم واقعا برای این قربانی ها میسوزد. تف بر هرچی دین و شاه و شیخ که بعضی از مردم ما را به این روز انداختند. مثل روز روشن است که اگر یک آدم غقل سلیم داشته باشد بجای بند کردن به شاعری که دشمن جمهوری اسلامی است میرود با رژیم ارتجاعی آخوندی می جنگد. همین سایت آقای مانی صدها شعر و مطلب و مقاله از او دارد که یک آدم سالم یا بی غرض میتواند بخواند و در باره آنها با سند و مرک حرف بزند. اصلا دور از شما، حیف از وقت من و شما که صرف آن آدمهای بی ادب و دهن دریده شود. موفق باشین.

نویسنده: گردآفرید ۲۰ فروردين ۱٣۹۰
عنوان: خطاب به استالین ابن محمد عرب
آقای مانی عزیز خواهش میکنم یادداشت من را پاک نکنید
دوستانی که به این صفحات نگاه میکنید در جریان هستید که یک تخم حرام دهن دریده چندی است به نام کتاب شعر آقای مانی گیر داده و جفنگ میگوید و جفتک می پراند. بارها دوستانی در اینجا پاسخ او را داده اند اما این بیمار روانی دست بردار نیست. من به عنوان یک ایرانی که به شاعر مبارز میهنم آقای مانی احترام میگذارم آنهمه توهین این بیمار روانی را خواندم اما دندان برجگر گذاشتم. او از نجابت آقای مانی و شرافت دیگران سوء استفاده کرده و به ماموریتش از وزارت اطلاعات ادامه می دهد. از امروز تکلیف او را در اینجا من روشن میکنم. بلائی بر سر این دریوزه در پاریس بیاورم که اگر تا حالا با شنیدن نام شهبانو ضعف میکرد با شنیدن نام گردآفرید غش کند. مهم نیست که او با چه نامی ظاهر شوداسم این ابله را استالین بن محمد عرب میگذارم چون حرفهای او مخلوطی از شعارهای حزب اللهی ها و استالینیستها است.

و اما ای استالین ابن محمد بدان که در همین جا بلائی برسرت خواهم آورد که کتاب قران و کتاب استالین را آنقدر بر فرق سر خودت بکوبی تا مخ پوکت از دماغت بیرون بریزد. نام گردآفرید را خوب بخاطر بسپار. این نامی است که تو را بزودی دقمرگ خواهد کرد و وادارت خواهد کرد قبل از مرگ بروی خاک کوروش بزرگ را برسر بریزی تا یادبگیری توهین به کوروش بزرگ توهین به همه ایرانی هاست. تو ماله کش گه استالین و محمد هستی! خودت را آماده کن تا ببینی چگونه دماغت را به خاک خواهم مالید.
تو زبان آدم نمی فهمی چون آدم نیستی. اسم آدمهایی مانند تو در کشور ما « خر زبان نفهم» است. خواهی دید که مثل موش از سوراخت بیرون می کشم. خواهی دید که ردت را پیدا خواهم کرد و در برابر چشم همگان پنبه ات را خواهم زد. تو حتا اگر پشت نام مزدک هم قایم شوی و زیر عبای یک کشیش در پاریس هم که قایم شوی بیرونت خواهم کشید. روزگار سیاهت از همین فردا شروع خواهد شد.

نویسنده: شیدا ۲۰ فروردين ۱٣۹۰
عنوان: علیرضا
علیرضا ی عزیز. اول سلام به شما و به آقای مانی. شما درست نوشته اید که اول باید یک کتابی را خواند و بعدش مستند در باره آن حرف زد. تازه، چرا شاعر و نویسنده باید در باره اسم کتابش توضیح بدهد. به کی؟ عوامل ناراحت و دیوانه در همه دجای دنیا مخصوصا در جامعه ایران کم نیستند. یکی را در پاریس می شناسم که مسلمان بوده حالا مسیحی شده و یکی از بیماران روانی شهر ما است. نه برای این که دینش را عوض کرده. آن حق خودش است. طرف اصلا سیمهاش قاطی کرده. حتما شما هم از این قربانی های رژیم آخوندی در شهر و کشور محل اقامتتان دارین. اصلا حرفهای آنها چه اهمیتی دارد جز این که دل آدم واقعا برای این قربانی ها میسوزد. تف بر هرچی دین و شاه و شیخ که بعضی از مردم ما را به این روز انداختند. مثل روز روشن است که اگر یک آدم غقل سلیم داشته باشد بجای بند کردن به شاعری که دشمن جمهوری اسلامی است میرود با رژیم ارتجاعی آخوندی می جنگد. همین سایت آقای مانی صدها شعر و مطلب و مقاله از او دارد که یک آدم سالم یا بی غرض میتواند بخواند و در باره آنها با سند و مرک حرف بزند. اصلا دور از شما، حیف از وقت من و شما که صرف آن آدمهای بی ادب و دهن دریده شود. موفق باشین.

نویسنده: علیرضا ۱۹ فروردين ۱٣۹۰
عنوان: ایران
هر بار که ما اومدیم اینجا همه داشتند به هم فحش می دادند.آقایونی که ادعای آزادی می کنید چرا گذشته را به فحش می کشید و با منطق نمیاین جلو؟البته که حکومت فاسد ساسانی راه اشکانی و هخامنشی نرفت و با وارد کردن مغ به سیاست بستگی سیاسی و ناتوانی اقتصادی ایجاد کرد که نتیجه اش ظهور مزدک و مانی بود اما این را بدون فحش هم میشه گفت.دوم این که نمی دونم چرا ما ایرانی ها تعصب الکی داریم روی یه چیزه جزئی.میخوام بپرسم شما که الان دارین علیه یا موافق آقای عسگری جبهه می گیرید کتاب ها را خوندید ؟یا همین طوری نخونده از روی اسم دارید چیزی می نویسید؟بگذارید اول کتاب ها را بخوانیم آن وقت بحث و جدل راه اندازیم.آقای عسگری شایسته شما نیست که در صفحه سایتتان به عنوان یک شاعر بزرگ که از نسل شاملو و نادرپور و بزرگان قبلی هستید این گونه جدل های توهین آمیز زشت جریان پیدا کند.برای رفع ابهام خود توضیحاتی افزایید.با تشکر

نویسنده: سعید (کلن) ۱٨ فروردين ۱٣۹۰
عنوان: یک پیشنهاد
مانی عزیز سلام. انتشار کتابهای تازه را به تو تبریک میگم.از سفر برگردم بهت تلفن میزنم تا برایم بفرستی. چندی است میبینم کامنتهای هیستریکی در سایتت گذاشته میشود. من آن روح اهریمنی ای را که براثر حمله های بیگانگان و ستمگری حکام تاج یا عمامه بر سر در بخشی از مردم ایران جاخوش کرده در بعضی از این کامنتها میبینم. این همان چهره ای است که اگر ظاهری ایرانی دارد بی شک دانسته یا نادانسته دشمن ایران و ایرانی است. بگذریم. پیشنهادم این است که این کامنتها را جمع آوری کنی و براساس آنها یک کتاب بنویسی. کتابی که چهره ی اهریمنی بخشی از ایرانیان را که با روح اسلام یا کمونیسم بین المللی تسخیر شده به خوبی عیان کند. چه چیزی بهتر از این که این افراد در تاریکی قایم بشوند و با آسودگی خاطر آن لجن درونشان را بیرون بریزند تا با استناد به آنها بتوان این بیماریهای اجتماعی را بررسی کرد؟ چه فرق می کند که کامنتهای بیمارگونه را یکنفر بنویسد یا چند نفر بنویسند؟ چه فرق میکند که نام واقعی شان را بگویند یا پنهان کنند؟ مهم همین عریانی درون و پرده برداری از آن چهره اهریمنی است. من فکر می کنم اگر پیشنهاد من را عملی کنی یکی از جالب ترین کتابها و پرفروش ترین کتابهایت را خواهی نوشت. آن هم با آن قلمی که تو داری. ستم حکومتهای داخلی و استعمار بین المللی و جهالت دینی بخشی از مردم ایران را روانگسیخته و بیمار روانی کرده. آنها تقیه کار شده اند و برای تخلیه روان آلوده شان پشت نامهای الکی و ناشناس قایم می شوند و این بهترین موقعیت است تا تو و دیگران آن معضل بزرگ اجتماعی را ببینید. معمولا نسخه ای از کامنتها به ایمیل صاحب سایت میرسد. امیدوارم آنها را نگهداشته باشی برای آن کتاب. البته اگر پیشنهادم را بپذیری. شب و روزت خوش. و به امید تحقق یافتن این ایده.
سعید.م

نویسنده: شهناز رودسری ۱۷ فروردين ۱٣۹۰
عنوان: به مانی ماندگار
مانی عزیز سلام خوشحالم که فعالیت های مختلف شما را میبینم. هم در ادبیات و هم در سیاست. این کار دسته جمعی خروج از اسلام یک کار واجب بود. درود بر شرف همه ی شما. برایش بیشتر تبلیغ کنید. البته مزدوران رژیم هم ساکت نمی نشینند و با هزار نام و بامبول سعی میکنند وقت شما را بگیرند. محل نگذارید. من پتیشن را امضا کردم و لینکش را برای علاقمندان اینجا میذارم. این جنبش بزرگ فرهنگی خروج از اسلام در تاریخ ثبت میشه. مطمئنم.
http://www.petitiononline.com/no2islam/petition.html


www.nevisandegan.net